بسم الله الرحمن الرحیم

نمی دانم آیا برایت فرش قرمز خواهم گسترد؟فرش قرمز .آری فرش قرمز.

مولای بی همتای من فرش قرمز ها زیاد شده اند .چرا نمی آیید ؟حال  که در ایران هم  مدت ها ست فرش قرمز گسترده اند،دیگر چرا نمی آیید؟

روزهایی را می شناسم که فرش قرمز راهتان خون حنجر برادرانم بود و پاره ها گوشت و استخوانشان.

امروز اما به واقع فرش قرمز ظاهری گسترده اند.شرم دارم مولایم،شرم دارم که بگویم این فرش قرمزها برای شما نیست.برای بی بندو بارانی است که بر خون و گوشت و پوست برادرانم فرش قرمز گسترده اند.

هرچه می گذرد فرش قرمز ها بیشتر می شوند و ...

مولایم نایبتان تنهاست.چقدر بفرماید در فکر ابتذالی باشید که دشمن طرح ریزی کرده و کسی گوشش بده کار نباشد!!!!!!!!!!!!

مولایم در قلبب خونینم  از این بی حیای ها و بی قیدی ها برایتان فرش قرمز گسترده ام.اگرچه لایق قدوم شما نیست،اما من همین خرده کلاف خونین در ظرف خالیم دارم و شما خداوند کرم و...